+1(514) 937-9445 or Toll-free (Canada & US) +1 (888) 947-9445
[rtl]
آقای دکتر من خودم به شخصه تا الان جوری زندگی کردم که انگار مهاجرتی در کار نیست ولی تصمیم گرفتم به محض اینکه مدیکال اومد علیرغم نیاز مالی کار رو رها کنم و به زبان بیشتر بپردازم.
ولی در مورد شما با توجه به تکثر آرایی که سعید جان هم اشاره کرد:
خوشبختی یعنی رضایت از وضع موجود و به نظر من میرسه شما اصلا از وضع موجود رضایت ندارید!
ضمن اینکه میدونم شما پس از ورود به کانادا امتحانات نسبتا جدی تخصصی پیش رو خواهید داشت.
[/rtl]
qorashi said:
:'(انتخاب بین این دو حالت هست که من رو سردرگم کرده
 
Thank you! It's my pleasure if I can help, even nothing compare with your valuable information. Fortunately it allowed me! ;)
I guessed it should be something like that and exactly asked that question to find a proof for my conjecture.
I looove this sentence "When you become a resident ..." :)

saeedCan said:
Thanks a lot. I owe you +1, the system didn't allow me to do that right now!
Yes, I saw client ID in CAIPS and I tried it to access the file and it worked.
I need to mention that this client ID stays with you as long as you are a Canadian resident. It is like your "shenasnameh No." but it is not being used frequently. When you become a resident, you may use it in different occasions in future.
 
[rtl]
کجایی شما معلومه؟؟؟
غیبتت خیلی طولانی بود، برو با ولیت بیا!
[/rtl]
titi_lotfi said:
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام كسي منو ميبينه آيا؟
 
[rtl]
ببخشید پس اشتباه از من بود که فکر کردم این موضوع از طرف شما برای چندمین بار و البته در جواب پستهای ابهامات پر کردن فرم بین من و مگی جان و خطاب به ما دو نفره!!!
[/rtl]

sa mon said:


اون دردناکه کلوخ بود البته که از سمت دوستان میومد و من الان مدتی هست که فهمیدم شما به جمع سنگ اندازها پیوستین و درس مهمی هم به من دادین که ازتون ممنونم. به هر حال واسه من اهمیتی نداره که کی چطوری درخواست کیپس کنه . من لطفی رو که یه زمانی خانم نینا به من داشتن و راهنمایی کردن رو در اختیار دوستان گذاشتم . به هر حال حتما اونطوری واسه شما راحت تر هست . آقای والری گیولا هم پسر خاله من نیست که دوست داشته باشم پول به جیب ایشون بره . من یه راه رو پیشنهاد کردم هر کی دوست داشت استفاده کنه . مطمئنا جز شما افراد دیگه ای هم این فروم رو میخونن.این راه واسه من راحت و سریع بود . فقط همین
[/size]
 
Ghazalllll said:
Thank you! It's my pleasure if I can help, even nothing compare with your valuable information. Fortunately it allowed me! ;)
I guessed it should be something like that and exactly asked that question to find a proof for my conjecture.
I looove this sentence "When you become a resident ..." :)
I'm sorry to say this but...I hate karma!!! which is still the reason that I can not give you a big plus.
 
saeedCan said:

جناب دکتر قریشی عزیز:
شاید که اگر سوالتان را در اینجا مطرح نمیکردید، بهتر بود. تنوع آراء بقدری زیاد است که من به عنوان یک ناظر ، سردرگم شدم چه برسد به شخص شما! جالب اینجاست که عمده نظرات هم از یک یا چند جهت درست هستند، هر چند که از یک یا چند جهت دیگر احتمالا غلط. من هم میخواستم به نوبه خودم، آن چیزی را که باور دارم به شما منتقل کنم اما بهر حال تصمیم گرفتم که بجای آن، هم چند سوال که پاسخگوی آن فقط شما هستید را مطرح کنم و هم یکی دو تا واقعیت را خدمتتان بگویم:
1- سوال: اگر مدیکال را دریافت نکرده بودید و برعکس، پاسخ منفی هم گرفته بودید، حالا چه میکردید؟ آیا آرامشتان بیشتر نبود؟ آیا تکلیفتان مشخص تر نبود؟ آیا به زندگی عادیتان ادامه نمیدادیدو همینطور بیقرار بودید؟ به یاد بیاورید که ویزایتان هنوز به دستتان نرسیده و دست روزگار میتواند هر گونه که بخواهد با ما بازی کند.
2- سوال: آیا مزایایی که در تهران برای شما وجود دارد، به هیچ شکلی - حتی معتدل تر - نمیتواند در محل فعلیتان وجود داشته باشد؟ مثلا آیا نمیتوان در محلتان تحقیق کرد و مقاله نوشت؟ آیا نمیتوان همانجا تا حدی و با استفاده از هر روشی به مطالعه زبان پرداخت؟ آیا خانم شما میتوانند یکماه به تهران سفر کنند و بطور فشرده، مقدمه زبان انگلیسی را آموزش ببینند؟ آیا نمیتوان برای رفت و آمد بین تهران و شهر شما ، از قطار و هواپیما استفاده کرد تا خطر مسافرت کاهش پیدا کند؟ آیا نمیتوان از مرخصی بیشتری استفاده کنید تا بیشتر پهلوی خانواده تان بروید؟ آیا اگر به تهران بروید، واقعا حوصله و وقت تحقیق و مقاله را دارید؟
3- و اما واقعیت: شما هر چقدر بیشتر بتوانید با خودتان پول بیاورید (و یا حتی در حساب سپرده در ایران بگذارید)، در زمانی که در اینجا باید به فکر گذراندن امتحاناتتان باشید، خیالتان راحتتر و استرستان کمتر است. و این ناراحتی و استرس ، متاسفانه از عوامل مهم شکست بعضیها بعد از مهاجرت است.
4- واقعیت دیگر: خواه ناخواه شما عزیزانتان را در ایران ترک میکنید. میتوان فرض کرد که با ماندن در محل فعلیتان، شما اینکار را از هم اکنون کرده اید.
ارادتمند - سعید[/font
]



آقای قریشی جواب آقا سعید و بقیه جنبه های خوبی رو از دیدگاههای مختلف مطرح کرده امیدوارم بتونید بهترین تصمیم رو بگیرید.
من خودم بارها با خودم گفتم تا مدیکال بیاد بی خیال عسلویه میشم میرم یکمی زندگی میکنم. اما از طرفی هم این فکر به نظرم اومده اگه مثل الان فاصله مدیکال و پاس ریکوئیست زیاد باشه چه کنم اون وقت؟ درآمد این مدت رو از دست میدم.
و از طرفی همون طور که شما مطرح کردید مشکل مسکن برای ما هم مطرح هست. در نهایت فکر می کنم در این مدت چون مطمئن هستید که پروسه مهاجرت به نتیجه مثبت میرسه با اینکه می دونم تحملتون هم تموم شده چون حتی بلیط رو هم خریدید زیاد سخت نگیرید. این مدت رو هم همون جا سپری کنید.
می تونید بیشتر مرخصی بگیرید که بتونید بیشتر به خانوادتون سر بزنید.
اما شاید اومدن به تهران و خونه گرفتن یه مقداری پس اندازتون رو هم تحت تاثیر بزاره. چون من خودم حاضر نیستم در خانه بستگان زندگی کنم
من فکر می کنم تا آبان وضعیت پاس ریکویستتون معلوم میشه و حتی زودتر تو سپتامبر
جدول سال پیش رو که می دیدم خیلی تو سپتامبر پرکار بودند.
اگه تو سپتامبر پاس ریکوئست شدید یادتون باشه باید به من شیرینی بدید منم میخوام برم تورنتو
 
qorashi said:

سعید جون پول مهمه ولی فقط دوری نیست. تفاوت فرهنگی تحمل محیط رو خیلی سخت می کنه. یعنی چیزهایی میبینی و مستقیما باهاشون درگیری که تحملشون واقعا غیرممکنه. ضمن اینکه من یه رانندگی ۳۶۰ کیلومتری تا نزدیک ترین فرودگاه دارم که دایم باید مراقب راننره بود ، بعد هم حدود ۱۱۰ دقیق پرواز با هواپیماهای وطنی

سلام دکتر
به نظر من چون مدیکال شما اومده احتمالا تا عید ویزا را میگیری خودت بهتر میدونی تهیه خونه تو تهرون و اسباب کشی مشکلات خودشو داره و با توحه به اینکه تا آبان باید اونجا بمونید به صرفه نیست که یه خونه زندگی جدید تو تهران راه بندازید بعد از گرفتن ویزا و دو ماه قبل از رفتن میتونید لوازمتون را بفروشید به خونه پدر و مادر برید که هم از زمان باقیمانده برای دیدن اقوام استفاده کنید و کارهای باقیمانده را انجام بدبد و هم همسرتون کلاسهای فشرده برای زبان بره
ضمنا درسته که آماده شدن برای امتحانهای پزشکی اونجا زمان بره ولی حتی اگه پول زیادی همراه خود میبرید به فکر این نباشید که این تو مدت با هزینه های وحشتناک اونجا از جیب بخورید که حسابی اعصابتون را به هم میریزه مطمئن باشید با پیدا کردن یه کار موقت بیشتر هزینه ها در میاد
 
Ghazalllll said:
[rtl]
آقای دکتر من خودم به شخصه تا الان جوری زندگی کردم که انگار مهاجرتی در کار نیست ولی تصمیم گرفتم به محض اینکه مدیکال اومد علیرغم نیاز مالی کار رو رها کنم و به زبان بیشتر بپردازم.
ولی در مورد شما با توجه به تکثر آرایی که سعید جان هم اشاره کرد:
خوشبختی یعنی رضایت از وضع موجود و به نظر من میرسه شما اصلا از وضع موجود رضایت ندارید!
ضمن اینکه میدونم شما پس از ورود به کانادا امتحانات نسبتا جدی تخصصی پیش رو خواهید داشت.
[/rtl]


شما مگه قراره مدیکالت بیاد خواهر که اینارو میگی
:P
 
qorashi said:
:'(انتخاب بین این دو حالت هست که من رو سردرگم کرده
دوست عزیز، جناب دکتر قریشی، من هم مثل شما خیلی دودل رفتن بودم. وضع زندگی و درآمدمان هم در اینجا خوب است، اما همه چیز پول نیست. من در اینجا نفهمیده ام، آرامش یعنی چی؟ این فاکتوری است که شرایط روزمره به همه ما تحمیل می کند.
من 7 ماه از مدیکالم می گذرد و حتی بعد از انجام مدیکال هم هنوز باور رفتن نداشتم، اما 4 ماه است که دیگر قطعاً به رفتن مصمم هستم. ویزا و اقامت کانادا، آرزوی میلیون ها نفر در این دنیاست. حالا که به دستش آوردید، راحت از دست ندهید. حداقل بروید ببینید آنجا چه خبر است، اگر خوشتان نیامد برگردید. برای همین همهء پل های پشت سرتان را خراب نکنید. دیگه حداقلش این است که رفته اید و یک گوشه دیگر این دنیا را هم دیده اید.​
 
دکتر قریشی عزیز
دوستان آنقدر دقیق و حساب شده همفکری لازم را با شما نمودند و بررسی هر کدام از این نظرات، شما را به نوعی راهنمایی می کند و از این تلاطم فکری نجات خواهد داد
دوست عزیز
تا جایی که من به جملات شما دقیق شدم و در افکار شما غوطه ور گردیدم، مرا به این نتیجه رساند که دیگر شما بریدید و از زندگی در محل فعلی لذت نبرده و این به یک مشکل تبدیل شده و آرامش را از شما دور نموده است و به دنبال یک تریگر و یا دلیل محکمی می گردید که خود و خانواده محترمتان را نجات دهید و به تهران برگردید
مهاجرت همگی ماها به نوعی نجات از وضع کنونی و رسیدن به یک آرامش نسبی است که اینقدر خود را به آب و آتش می زنیم که به مطلوب مورد نظر برسیم و از آن آن لحظات زندگیمان لذت ببریم
به نظر من این لحظات زندگی ، زندگی ما می باشد و از حال باید استفاده بهینه را ببریم و همیشه منتظر آینده نمانیم و در آینده حسرت گذشته را نخوریم
به تهران برگردید و مهاجرت کانادا را از تهران آغاز کنید و مشکلات تهران را مشکلات تورنتو، اتاوا ... ونکوور بدانید و با آنها بجنگید... اما از زندگیتان لذت ببرید
از امکانات تهران جهت آسودگی در کانادا بهره ببرید و مشکل زبان را مرتفع تر سازید، اما شعار دوری و دوستی را از نظر پنهان نسازید و عطای زندگی با آشنا را به لقایش ببخشید و فکر آنرا از ذهن دور سازید
در مورد مشکلات مالی همیشه یک اصل است که ما را در بدترین و حادترین مواقع نجات داده و خواهد داد و آن بهینه سازی روش زندگی و بودجه بندی در زمان و سرمایه است که راهگشای معضلات خواهد بود
در مورد تحقیقات و بررسی های آکادمیک که نیازی به بحث نمی بینم و تهران را بستر مناسبی می دانم
دکتر قریشی عزیز
خودتان تصمیم بگیرید و فردا این تصمیم را به چالش نکشید و حسرت آنچه را احیانا از دست می دهید، نخورید و از بد و خوب زندگی لذت ببرید که این فرصت عمر بیش از یکبار به آدمی نخواهند داد
با احترام

 
سلام دوستان
من شمال هستم. تا آخر هفته ديگه هم ميمونم. لطفا خيلي نگران من نشين.
آقا اقشين جواب ايميل منو ندادن
بچه هاااااااااااااااااااااااااااااا من ويزا ميخواااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
 
دکتر قریشی عزیز دوستان تقریب تمام جنبه های موضوع را بیان کردند مطمین نیستم چیز جدید تری رو دارم عرضه می کنم شاید این درد دل خودم باشه که تو این موقعیت دارم
ببینید یکی از مشکلاتی که معمولا مهاجران پس از مدت کوتاهی به ان دچار می شوند مقایسه وضعیت قبلی با وضعیت فعلیشونه کسایی که تو ایران از شرایطشون راضی بودند در این مرحله خیلی عذاب می کشند
من فکر می کنم با این وضعیتی که الان شما توصیف می کنید این مرحله را راحتتر طی می کنید
همینطور دوری از خانواده رو که برای ما قطعا سخت تر از شما و خانوادتون خواهد بود
اما مساله مالی هم خیلی خیلی مهمه که هردو نظر به اعتقاد من درسته یعنی از یک طرف نقش بسیاز مهمی تو ارامش ما اونور داره و از طرف دیگر واقعا ا جیب خوردن وقتی بدونیم با اون پول تو ایران چه کارها که نمی تونستیم انجام بدیم هم خیلی سخته ولی به هرحال پشتوانه مالی بیشتر فرصت بیشتری در مسابقه بقا برای هرکس ایجاد می کنه. به طور کلی به نیزان پولی که در می ارید در ان مدت بستگی داره به نظر من مهاجرت شما همینوالان شروع شده تازه برخلاف نظر شما فکر می کنم شرایط شما الان از مهاجرت بدتر نباشه
چون. راحت تر پول در می ارید و هر وقت بخواهید راحت تر خونواده رو میدبینید مشکل زبان ندارید و. . .
از طرف دیگر برای زبان خوندن فکر نمی کنم فرق زیادی بین تهران و جاهای دیگه باشه در. حد تصمیمی به این بزرگی با این همه مشکلات
دیدن خانواده هم همیشه در طولانی مشکلی رو حل نمی کنه چون باعث میشه عادت کنی به اون شرایط و کانادا به شما و اونا سخت تر بگذره
دو. سه ماه اخر فکر می کنم برای این منظور کافیه
در مچموع من به جای شما بودم موندن رو انتخاب می کردم با برنامه ریزی برای اینده در کانادا تا سه ماه اخر
ببخشید پر حرفی کردم و پراکنده و پر از غلط املایی چون با موبایلم
شاید بزودی مشکلات خودن رو هم بنویسم و راهنمایی بخوام از دوستان
 
Ghazalllll said:
[rtl]
ببخشید پس اشتباه از من بود که فکر کردم این موضوع از طرف شما برای چندمین بار و البته در جواب پستهای ابهامات پر کردن فرم بین من و مگی جان و خطاب به ما دو نفره!!!
[/rtl]

مداومتی در کار نبود . قبلا که بچه ها از کیپس میپرسیدن من این راه رو اعلام میکردم چون دوستی که این راه رو به من پیشنهاد کرد واسه من خوب بود و کمک زیادی به من کرد . خانم/آقا مگی پرسیدن کی میتونه کمک کنه تا تو پیام خصوصی سوال کنن که بنده اعلام کردم یه چیزایی میدونم و شما فرمودین که سوال رو همونجا مطرح کنن . من با توجه به شناختی که از شما دارم ومیدونم که اطلاعاتتون هم زیاد هست مدتی هست که سعی میکنم مستقیما وارد مباحث شما نشم دوست عزیز
 
titi_lotfi said:
سلام دوستان
من شمال هستم. تا آخر هفته ديگه هم ميمونم. لطفا خيلي نگران من نشين.
آقا اقشين جواب ايميل منو ندادن
بچه هاااااااااااااااااااااااااااااا من ويزا ميخواااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
آرام جان
لطفا... خواهشا یک سفارشی، توصیه ای و یا هر کاری که از دستان میاد برای این خانم تی تی عزیز و همچنین رخساره جان انجام بدهید
شاید این آفیسر خوب شما، نگاهی به پرونده این عزیزان انداخت و یک تکانی خورد و ویزا و مدیکال ها دوباره آغاز شدند
ای خدا
 
سلام من نمی دونم چرا از مادر خانوم اینا هی این آقایون مایه می ذارن. شوخی در و کردم. به نطر من شما که سال را ساختی ماهم بساز یباره برین کانادا پول جمع کردنم خیلیییییییی مهمه . بعد برین پیش فامیل دل کندن سخت می شه همین جوری که دور باشین راحتتر نیست آیاااااا؟در ضمن خوندن زبان کلاس نمی خواد با این همه سی دی های آموزشی و کتابای جور واجور .خودشون شروع کنن می رسن به نطر من البت
qorashi said:
;Dمن که پیشنهاد اولیه ام خونه مادر خانم بود. تازه بیچاره ها از تنهایی هم در می اومدن
;)اما خانم زیربار نمیره